تئاتریکال

هنری فرهنگی اجتماعی

تئاتریکال

هنری فرهنگی اجتماعی

پینوکیو

کغار نامه

فصل اول : پینوکیو

نگارش گفتارنامه در باب نگرش تئاتریکال آن هم بعد از چند سال عدم فعالیت با مجموعه ، هم جای خرسندیست و هم جای

اضطراب ونگرانی . حال انکه اندیشه ها و انگیزه ها ، نا با لغی و نا باروری فکری نیز دستخوش تعغییرات شده اند. حداقل

از سوی اینجانب.

روزی که با عیسی صادقی یا ایسا سادکی که من او را سالهاست با نام پینوکیو خطاب می کنم ، فضای کروه اندیشه که ان ایام

توسط  استادِ مرحوم، احمد حبیب زاده اداره می شد را مکعبی بسته برای خلاقیت و رشد هنری خود دانسته ، تصمیم بر استقلال 

نمو دیم ، دست فشرده وبه سرزمین سوخته مان هرمزدگان قسم یاد کردیم وشد انچه امروز به تئاتریکال موسوم است. با زیر

و بم های فراوان و کارنامه ای متشکل از کارهای ضعیف و اندک تجربه های خوب وشاید نو .

آن زمان هوشنگ کرامتی بازنشسته نیروی دریایی مرد پر شور و مالا مال از هیجان ، صمیمیت وتجربه ،سرپرستی گروه را به

دوش کشید .هوشنگ اما این روزها ...شاید سهمش از زیستن این نیست وسهم خیلی از هوشنگ های جامعه هنری و فرهنگی

میهن. هرچند انزوا و سرخوردگی برای ادمیان جوامع امروزی چیز عجیبی نیست. انچنان که پیشرفتهای طب روانشناسی هم

کار ساز نبوده. به قول دکتر؟ مصائب روانی و معیشتی را که نمی توان با دیالکتیک داروینی و نیچه ای  حل نمود . بگذریم ،

که گذشت، راه حل آرامش دروغین است .

گذشته از حادثه ها و دلخوریها که طبیعت هر گروه و تشکلیست که علت تناقض و تغییرِِِ اندیشه ها و مماس نبودن محوریت

فکری افراد است که ان هم طبیعیست. و اینک باز با تئاتریکال در این نقطه که درجه مدار انرا  نقد منتقدین وادراک مخاطبان

تعیین می کنند. کنار هم ، وهمه بر و بچه های هنرمند در هر رشته و مقطع هنری وفرهنگیان و مسئولین بدون چاپلوسی و

سبزی خرد کردن  با دستهایی که هر چند سرد همدیگر را لمس می کنند و اصالت بر بوم وبًرهرمزی وپارسی  که البته از ان

چیز زیا دی جز چند خاطره باقی نمانده . جز خاطره ها .

نوشتن برای تئاتریکال مثل جابه جایی سنگِ  سه زیف است. مثل یدک کشیدن ارابه توسط تاوه ایست . سیب نخورده اما رانده

شده. نوشتن که نه برای تئاتریکال ،  که در این فضای ملتهبِ پر از سوءتفاهم ها ، بی تحملی وگنجایش ناجیز انتقادی .و این

سایه سنگین بی مورد چتر سیاست . خط قرمزهای گیج کننده تعیین شده و تعیین نشده . عدم دیالوگ ودرک ضمیر خرد و

اندیشه ها که سه زیف را از پای خواهد افکند ، سخت است و سهمگین. که نشود دوباره پینوکیو باز بدون ژبپتو یکه ره

بپیماید به سیر ترکستان. که نشود دوباره مقالات ونمایشنگاره ها را سمت بدهند به تقلید از فلانی . که نشود دوباره انچه

نباید بشود...

و دوباره حالا دستهای سرد خود را گرفته ایم  زیر شرجی جرون ، کنار ساحل کثیف پشت استانداری . و خواهیم سرائید

شعر زخمی و درماندگی مردمان مستمند میناب و رودان که زمانی عطر لیموهاشان تا خاور دور ودریاهای آزاد پراکنده شده بود.

 بازی خواهیم کرد نقش بادگیرهای فقیر لنگه را . شهری که زمانی خواستگاه یکی از تمدن های پارسی بود و دروازه تجارت.

ما گذر نسیم ازلای پیشهای مغستان حاجی اباد را موسیقی خواهیم کرد و دره ستاره های قشم را با نور ماه میزان خواهیم داد .

اواز می کنیم منولوگ زمینهای پست سیاهو را که زمانی آبستن گندم زارها بود . و تئاتر هرمزدگان ، سرزمین خدایگان

پیشین را بر روی اب دریای جرون  بازی خواهم کرد زیر نور ماه . که ما به از اینیم که هستیم...

                                                                             سید ذبیح موسوی ( کغار )

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد