تئاتریکال

هنری فرهنگی اجتماعی

تئاتریکال

هنری فرهنگی اجتماعی

عاشقیت یک مرغ

                                 عاشقیت یک مرغ   

 

 

آخرین اثری که از اسماعیل پاکدامن دیدم ، (( زمین سرد میشود و من میسوزم)) بود که در پلاتوی دانشگاه هرمزگان اجرا شد. چند سالی بود که اسماعیل، ساکن پایتخت شده بود و درگیر رزق روزی بود.

(( عاشقیت یک مرغ )) بهانه ای برای دوباره دیدنمان شد. عاشقیت یک مرغ ، یک داستان عاشقانه غم انگیز است که بدجوری آزارم داد. غصه ام داد.

یک مرغ بود و شش خروس که دورش راگرفته بودند و از میان تمام خروسها ، تنها یکی از خروسها عاشق واقعی مرغ داستان اسماعیل بود. همو بود که مرغ را بال و پر داد . همو بود که پرورشش داد و همو بود که او را پاسداری میکرد.

در جشن عروسی، مرغ را سربریدند و به آتش گرفتندش و به نیش.خروس عاشق، آوار شد آنگاه که خورده شدن مرغش را دید.

این داستان بیشتر شبیه یک بیوگرافی است .یک سرگذشت انسانی که هر چند با برخی از صحنه ها ارتباط برقرار نکردم و چیزی دستگیرم نشد اما از داستان لذت بردم.

این داستان زیبا اما زیبا اجرا نشد. آشفتگی حضور بازیگران ، هدفمند بودن میزانسن های اسماعیل را زیر سوال میبرد.

حرکات بازیگران شیک و شکیل نبود. نه به این معنا که شق و رق باشند. نه. اما به غیر از اسماعیل پاکدامن و رضا غریب زاده تمامی بازیگران سردرگم بودن در خود و حرکاتشان باورپذیر نبود. صحنه چرخش نور مرا مجذوب خود کرد. همچنین در صحنه عروسی ،خروس عاشق با بازی اسماعیل ، مرا ویران خود کرد هرچند میتوانست بهتر از این نیز باشد.صحنه غم انگیزی بود در نوای عروسی. موسیقی عروسی و حرکات اسماعیل که با دیدن صحنه عروسی و مرغ دلدارش ، بیتابی میکرد ، پارادوکس زیبایی را به وجود آورده بود.

صحنه خورده شدن مرغ و تماشا کردن خروس ،خورده شدن مرغش را، واقعن(واقعا) دیدنی بود. اما با تمام این اوصاف ، تمامیت این اثرآن چیزی نبود که از اسماعیل انتظارش را داشتم. اسماعیل همیشه تصاویر زیبا و خلاقانه ای خلق میکرد که در عاشقیت مرغ ،به پایین ترین حد خود رسیده بود. بازیگرانی که خروس بودن را به بدترین شکل به اجرا گذشتند. شاید به این سبب که تجربه ای در بازیگری ،آنهم بازیگری به شیوه اسماعیلیزم نداشتند.

تاکید گذاری بر روی صحنه ها ،وجود خارجی نداشت. به دلیل وجود چندین تصویر در یک صحنه، تماشاگر، از تصویر اصلی غافل میشد.صحنه خورده شدن مرغ ، بیشتر حواس تماشاگر به تصویر خروس جنگی،با بازی جواد انصاری و احسان شهریاری،معطوف بود تا صحنه مرغ خوردن.به دلیل چهار سویه بودن این اجرا، به نظر نگارنده ، چینش بازیگران در صحنه ،جای کار بیشتری داشت که اعتقاد من به اسماعیل ، مرا میقبولاند که اینگونه خواهد شد.

گفتار زیاد است و زیادی گفتار باعث ملولی است. امید آنکه اجرایی بهتر از این اثر ببینیم.

نظرات 4 + ارسال نظر
فرشته مرگ پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:46

یاد قلعه حیوانات افتادم

من یاد اجرای نمایش پرندگان به کارگردانی پیتر بروک افتادم. ( نمایش پرندگان اقتباسی از منطق الطیر عطار نیشابوری است )

ماهی بالی پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 20:57 http://mahibali.blogsky.com

سلام سپاس برای یاد داشتت .
من گمان می کردم نام آن اجر " زمین می سوزد و من گریه می کنم " بود .
اجرا تاثیر گذار بود فقط احساس می کنم در این گونه اجرا ها شکل خالصانه و بی پیرایه ای از بازیگری می تواند تاثیر گزاری آن را بیشتر کند . احساس کردم حضور و بازی یکی دو تا از هنرمندان از جنس این گونه آثار نبود .
ولی اثر آنقدر روی من تاثیر داشت که دلم بخواهد گریه کنم حیف که آدم های روبرویم باعث میشود خودم را جمع و جور کنم و یادم باشد که کجا هستم .

راستش من هم شک برم داشت. نکنه نام اون اجرا همونی باشه که تو میگی. امون از دست پیری. در مورد بازیگری در این اثر گفته زیاد است و حوصله کم.

حوالی هنر دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 15:59

سلام . من که کار رو ندیدم ! اما به امید موفقیت تمام بچه های هرمزگان......حالا...یا الله...کیکنگ.

درود مینابی دو از وطن. حال سرکنگی...

امیرمحمدحسنوند چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 23:46 http://www.palktheater.blogfa.com

سلام من ازبچه های تئاتردراستان لرستان هستم شماره نویسنده نمایشنامه عاشقیت یک مرغ رومیخوام برای گرفتن نمایشنامه فوق درصورت داشتن شماره همراه لطفابرام بفرستید
ممنون میشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد