تمام مجازات تو
هنگامه دهشتناکی است
در این نیمه شب تاریک که همه یا به لحافها پناه برده اند و یا شالها را همچون طناب دار- به دور گردن پیچیده اند -من سخت میسوزم . تمام من میسوزد .
تمام من در نیمه ماه میسوخت و تو نیمه دیگر ماه را در چشمت می دوختی و من مردم از نیمه ها.
من سوار بر قطاری بودم که در دریا سقوط کرد و تنها به اندازه دو انگشت -تنفس برجای گذاشت. مرا ندیدی که همراه با همان دو انگشت تنفس - اتاقت را کدر کردم؟
من مخلوط با همان دو انگشت تنفس - به اتاق تو خزیدم و تو هراسیدی از استنشاق دریای مواج اتاقت. تو مرا در حباب دریای اتاقت دیدی و تمام شب را در چشم من آه کشیدی و سر تکان دادی.
بودن تو ....
تمام مجازات توست.
http://mortezanik.blogsky.com/
مث یه گاو
سلام
ایسا
بودن من ؛با من نیست
سلام
تا حالا به فکر افتادی که دلتو بتکونی؟
عالی بود.
"تمام من در نیمه ماه میسوخت و تو نیمه دیگر ماه را در چشمت می دوختی"
مم نون
لطف داری احسان جان
خیلی جالبه
حال امکه
کابل (قابل) اینین